ابر شدم صدا شدی شاه شدم گدا شدی
شعر شدم قلم شدی عشق شدم تو غم شدی
لیلی من . دریای من. آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون تو گمگشته در بارون تو
مجنون لیلی بی خبر در کوچه های دربه در
مست و پریشون و خراب هر آرزو نقش بر آب
شاید که روزی عاقبت آرام بگیرد در دلت
کجایی پس،انتظار تا کی نازنین ؟ همه هستی مو میدم برای یک لحظه بودن در دلت
آنچه در من نهفته دریاییست