شب آرزوها

نازنین ،از تو چه پنهون آتیش افتاده به جونم/ تا میتونی مثه آتیش بسوزونم ، بسوزونم

شب آرزوها

نازنین ،از تو چه پنهون آتیش افتاده به جونم/ تا میتونی مثه آتیش بسوزونم ، بسوزونم

مجنون لیلی

ابر شدم صدا شدی شاه شدم گدا شدی

شعر شدم قلم شدی عشق شدم تو غم شدی

لیلی من . دریای من.  آسوده در رویای من

این لحظه در هوای تو گمشده در صدای تو

من عاشقم مجنون تو گمگشته در بارون تو

مجنون لیلی بی خبر در کوچه های دربه در

مست و پریشون و خراب هر آرزو نقش بر آب

شاید که روزی عاقبت آرام بگیرد در دلت

کجایی پس،انتظار تا کی نازنین ؟ همه هستی مو میدم برای یک لحظه بودن در دلت  

آنچه در من نهفته دریاییست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد